English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7031 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
controlled interception U رهگیری کنترل شده
interception U جداسازی
interception U رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
interception U قطع کردن
interception U حائل شدن
interception U جلوگیری
air interception U عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
night interception U استراق سمع شبانه
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
night interception U رهگیری شبانه
electrical interception U رهگیری الکترونیکی
night interception U کمین شبانه
outside broadcast U برنامهتلویزیونییارادیوییکهدرهوایآزادضبطشود
broadcast U پخش
broadcast U پراکندن
broadcast U توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast U پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast U سخن پراکنی
broadcast U پراکندگی
broadcast U پخش اخبار
broadcast U اعلام کردن
broadcast U پخش خبر کردن
broadcast U داده پراکنی
broadcast U سخن پراکنی پراکندن
broadcast U پخش کردن
broadcast U اشاعه دادن رساندن
broadcast U منتشر کردن
broadcast U انتشار
broadcast U ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcast U تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
broadcast U 1-
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
broadcast U منتشر
broadcast station U ایستگاه فرستنده
to broadcast seed U تخمی که درهمه جا پاشیده شود
party political broadcast U تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
controlled U مهار شده
self-controlled U خوددار
self controlled U خوددار
controlled U کنترل شده
controlled port U بندر نظامی کنترل شده
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled passing U عبور کنترل شده
controlled port U بندرکنترل شده
controlled rectifier U یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
controlled war U جنگ محدود
controlled war U جنگ پیش تنظیم
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
remote-controlled U دستگاهکنترلازراهدور
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled mosaic U موزاییک تنظیم شده
controlled mosaic U موزاییک کنترل شده
controlled burning U اتش زنی کنترل شده
controlled atmosphere U هواسپهر واپاده
controlled atmosphere U جو واپاده
controlled atmosphere U اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere U گاز محافظ
controlled area U منطقه کنترل شده
controlled area U منطقه ممنوعه
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace U فضای هوایی کنترل شده
controlled variable U متغیر کنترل شده
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
controlled burning U اتش زنی واپاده
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled inventory U موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled exercise U تمرین کنترل شده
controlled exercise U مانور کنترل شده
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled effects U جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects U اثرات کنترل شده
controlled economy U اقتصاد تحت کنترل
controlled inventory U اقلام ذخیره کنترل شده
controlled economy U اقتصادارشادی
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
silicon controlled restifier U یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled access road U راه با ورودی محدود
automatically-controlled door U درکنترلخودکار
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
solenoid controlled valve U سوپاپ الکترومغناطیسی
raven's controlled projection test U ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history Forum search
2Call sign
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com